سرانجام و پس از چند دهه خصومت میان ایران و اسرائیل در عرصههای سیاسی، فرهنگی و رسانهای، جنگ تمامعیار نظامی وقابل پیشبینی رخ داد و طرفین در نبردی دوازده روزه که فراز و فرودها و پیچیدگیهای فراوانی داشت به صورت مستقیم و با ابزارهای جنگی خود، یکدیگر را مورد تهاجم قرار دادند.
در این نبرد رژیم صهیونیستی مطابق با دکترین نظامی خود که بارها از آن بهره برده است، با استفاده از اصل غافلگیری و در زمانی که کمتر کسی آن را پیشبینی میکرد، در حین مذاکرات میان ایران و آمریکا به کشورمان حمله کرد و در همان روز اول دستاوردهای مد نظر خود را به دست آورد.
واقعیت این است که اسرائیل تمام اندوخته سالها برنامهریزی خود و حامیانش در زمینههای جاسوسی، نظامی، نفوذ، تکنولوژی، رسانه و... را در مدت کوتاهی به میدان آورد تا ظرف مدت چند روز نظام سیاسی ایران را به مانند آنچه که در سوریه اتفاق افتاد دچار فروپاشی نماید.
امـا در یکی از حساسترین برهههای تاریخ این سرزمین، ملّت ایران یکدل و یکصدا با تمسک به کلیدواژهای به نام «وطن» با یکدیگر متحد شدند تا زنجیره برنامهریزی دشمن را از هم بگسلند و مانع از تکرار حوادث تلخی همچون حمله مغول و اشغال کشور در دو جنگ جهانی شوند.
عظمت اتحاد ملّت ایران در دفاع از میهن آنجا مشخص میشود که بدانیم ما در این جنگ نه با اسرائیل؛ بلکه با شبکهای از کشورها و سازمانهای اطلاعاتی و نظامی دنیا جنگیدیم و تنها با اتکا به ظرفیتهای درونی خود توانستیم در برابر این برنامهریزی دقیق و هجوم همهجانبه تاب بیاوریم.
آنچه مسلم است از منظر معادلات فنی و مادی، ایران هم در میدان نظامی و هم در عرصه رسانه با انبوهی از مخالفان و دشمنان دست و پنجه نرم میکند و این تقابل عرصه نابرابری است که میتوان آن را به رینگ مبارزهای تشبیه نمود که در یک طرفش انبوهی از مبارزان قدرتمند صفآرایی کرده و در سوی دیگرش مبارزی تنها و بدون هرگونه پشتوانه ایستاده است.
لیکن باید توجه داشت که تصویر «مبارزی در رینگ» گویای وضعیت امروز کشور ما در این تقابل همهجانبه نیست. چرا که «ایران» با تمامی ابعاد، عناصر و مولفههایش حکم قلعهای را دارد که فرزندان مبارزش در پناه آن با دشمن در جنگند و مادامی که ارکان این قلعه مستحکم پابرجا مانده و دیوارها و برجهایش فرو نریخته باشد، مردمش از گزند دشمنان در امان خواهند بود و احترام کشورهای جهان را به خود جلب خواهند کرد.
باید قبول کنیم که سالها نادیدهگیری علقههای ایراندوستانه، سیاست اشتباهی بوده است که روز به روز مردم را از حاکمیت دور کرده است. باید بپذیریم مردم مهمترین سرمایه این سرزمین هستند که هرگونه بیتوجهی و نادیدهگیری آنان ثمرهای جز عقیم ماندن سیاستهای ریز و درشت حاکمیت ندارد. باید بدانیم که ایران و مردمش قلعه مستحکمی هستند که اگر آن را از دست دهیم در رینگ مبارزهای نابرابر چنان شکست خواهیم خورد که تا سدهها از ایران و ایرانی اثری در تاریخ باقی نخواهد ماند.
این همان قدرت عظیمی است که سالهاست به دلیل سیاستهای غلط از آن چشم پوشیدهایم و در هزارتوی ناکارآمدیها، دگماندیشیها و بازیهای سیاسی آن را رها کرده و نتوانستهایم از آن در جهت حل مشکلات عمیق و ریشهدار جامعه استفاده کنیم.
و اینک نهاد حاکمیت که در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ این سرزمین، عظمت و قدرت ملّت ایران را درک کرد و آن را پشتیبان خود در برخورد با دشمن متجاوز دید، وظیفه بسیار سنگینی بر دوش دارد تا با پاسداشت اتحاد ایجاد شده حول محور وطن، نهایت بهره را در جهت حفظ سرمایه عظیم اجتماعی و حل مشکلات جامعه در سایه وحدت و همدلی بکار گیرد و با بازگشت به خواست و اراده این مردم، به جنگ با مشکلات و معضلات ریز و درشت کشور برود.
به هر روی نباید فراموش کرد که این جنگ فارغ از تمامی ابعاد و زوایای تلخ و شیرینش، تلنگر بسیار بهموقع و مفیدی برای مردم و مسئولان کشور بود تا با آسیبشناسی و تحلیل واقعبینانه و عاری از بزرگنمایی و خوشباوری افراطی، نقاط ضعف و قوت خود را بازشناخته و در جهت اصلاح نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت کشور بکوشند.
درون توست، اگر خلوتی و انجمنیست
برون ز خویش کجا میروی؟ جهان خالیست
بهزاد مومنی مقدم
بیست و ششم تیر 1404