طرح هر هفته با یک شهید لرستانی:
فرازی از زندگی نامه و وصیت‌نامه شهید عبدالمراد مراد پور
شنبه 21 فروردين 1400 - 22:04:13

صف متحد حزب‌الله را چنان استوار و محکم کنید که هیچ عاملی ضد اسلام نتواند در آن صف مصمم رخنه کند

شهید عبدالمراد مرادپور: سوم آبان 1347، در روستای چغابل از توابع کوهدشت به دنیا آمد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. 24 مرداد 1364، با سمت تک‌تیرانداز در چنگوله توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و12 فروردین 1370، پس از تفحص در شهرستان زادگاهش به خاک سپرده شد.

وصیت‌نامه شهید عبدالمراد مراد پور

 )لا حول والله قوه الله بالله العلی العظیم(

سلام بر امام بزرگوار، که هادی ما درجهت دادن به جبهه مقدس اسلام است.

سلام بر شهیدان همیشه جاوید که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند وبه دست ما سپردند.

سلام برجانبازان و معلولین که با اعطای قسمتی از بدن خویش انقلاب را مصمم ساختند.

عزیزان زمانی که به سن بلوغ برسیم. باید همه احساس وظیفه کنیم، جبهه توحید جهانی را علیه کفر جهانی تقویت کنیم و به مدت اکتفا نکنیم.

بلکه باید بر دشمن غلبه کنیم واو را ازپای درآوریم، تا دیگر خیال تجاوزبه اسلام و مسلمین رادرسرنپروراند.

ای عزیزان جبههٔ حق علیه باطل را خالی نکنید و هرکدام در خودتان مسئولیت ایجاد کنید، که باید درراه خدا گام برداشته وجیهه‌ها را پرکنید.

ای دوستان، عزیزان صف متحد حزب‌الله را چنان استوار و محکم کنید که هیچ عاملی ضد اسلام نتواند در آن صف مصمم رخنه کند.

ای دانش آموزان، همکلاسان درس را همراه با رزم بیاموزید. شما عزیزان که با رزمتان اسطوره مقاومت در مقابل شیاطین و جنایتکاران هستید، باید با قلمتان نیز علم را گسترش داده و کشورهایی که هدفشان استعمار ملل فقیراست را رسواسازید.

ای عزیزان وهم سنگران من نمی‌خواهم که شما برایم اشک بریزید، بلکه از شما می‌خواهم راه من که راه ولایت‌فقیه و رهبری خمینی کبیراست، ادامه دهید ای امت به خدا سوگند من از آمدن به جبهه هدف مادی و دنیوی نداشته‌ام، بلکه هدفم رضای پروردگار متعال بوده است.

ای کوردلانی که هدف برادران از جبهه را مادی می‌دانید، پس چرا خودتان لحظه‌ای در جبهه‌ها حضورنمی یابید؟ چرا تا اسم جبهه به شما می‌آورند به خود می‌لرزید؟

ولی شیران می‌خروشند و با زمزمه و شادی به عملیات می‌روند و ظفرمند برمی‌گردند. ای خانواده شهدا بدانید که شهدای شما در پیش خدا اجر عظیمی دارند و دلیران ما با شکست رژیم صدام، شمارا شادو خندان خواهند کرد.

 ای خانوادهٔ اسرا بدانید، که دلیران ما فرزندان شمارا با شکستن درب زندان عراق رها کردند. پس شمایید که باید حسرت نخورید، همانطورکه شهید رجایی فرموده‌اند: ما سرنوشت جنگ را در میدان جنگ تعیین می‌کنیم. و صلح را نمی‌پذیریم، بلکه سرنوشت جنگ را باسیلی زدن به صدام تعیین می‌کنیم. ای امت! مسجدها را پرکنید که تمام دشمنان از صف مسجد می‌ترسند و مستحکم باشید نترسید وبر خدا توکل کرده و از جو بازی و دسته گرایی پرهیز کنید.

ای پدرومادرم! درست است که من باید عصای دست شما باشم، اما چه کنم که صدام جنایتکار وطن اسلام مارا مورد هجوم قرارمی دهد. تکلیف ازماساقط نمی شودوباید در مقابل کفر ایستاد. ای پدرم! مبادا درشهادت من غصه بخورید، بلکه استوارواسلام را یاری کنید و بدان که فرزندت درراه رضای پروردگار متعال شهید شده وجزاین هدفی نداشته، پس شما باید افتخار کنید، فرزندی درراه خداداده‌اید.

ای مادرم! که مرا از پستان مکیدن به زمانی آوردی که می‌توانم بجنگم، نکند که در شهید شدن من شیون کنی، صورت نخراش، بلکه تو باید اسوه زنان دیگر باشی تا در پیش زهرا اجری داشته باشی.

بارالها! به گلوی پارهٔ علی‌اصغر قسمت می‌دهم که رزمندگان اسلام را تا فتح نهایی یاری نمایی. بارمعبودا! به پهلوی شکستهٔ زهرا قسمت می‌دهم که طول عمر به امام امت بدهی! بارخدایافرج حضرت مهدی (عج) را نزدیک بگردان! بار خدایا ظهورمنتظرنستوه را برای صف متحد اسلام هرچه سریع‌تر بگردان! با آرزوی موفقیت مسلمین و با امید پیروزی اسلام برکفرجهانی


http://tamadonlor.ir/fa/News/8971/فرازی-از-زندگی-نامه-و-وصیت‌نامه-شهید-عبدالمراد-مراد-پور
بستن   چاپ